چندسال پیش وقتی خبرنگار مجلس بودم در یک روز گرم تابستان در حال عبور از کنار نرده های اطراف مجلس در میدان بهارستان. هوا آنقدر گرم بود که گذر از خنکای داخل پارلمان تا پارکینگ خودروها را هم سخت می کرد. کاغذهایم را روی سرم گرفته و در حال حرکت بودم که ناگهان در کنار نرده ها متوجه سربازی شدم که با لباس های سنگین و کلاه کاسکت و اسلحه ایستاده بود. دیدن سرباز در خیابان یا کنار مجلس معمولا توجه کسی را جلب نمی کند اما وقتی آن سرباز به شما سلام کند حتما” توجهتان جلب میشود.زیر نور شدید آفتاب به سلامکننده نگاه کردم و به تصور اینکه مرا در میان خبرنگاران محلی شناخته است خواستم جوابش را بدهم که بی ادبی نشده باشد اما ناگهان دیدم آن سرباز دوست قدیمی من و پسر یکی از افراد شناخته شده کشور است.
برای من دیدن این صحنه در حالی که می دانستم آقازاده ها معمولا اینگونه خدمت نمی کنند بسیار عجیب بود. آنقدر که قبل از احوالپرسی برای چندثانیه به چهره او خیره شدم
یکی دو نفر از دوستانم که مرا همراهی می کردند پرسیدند دوست توست؟ گفتم این پسر حجت الاسلام … است. باور می کنید در این گرما مثل یک سرباز عادی مشغول نگهبانی زیر آفتاب باشد؟
سرباز که از این جمله من جاخورده بود فوری گفت: کسی در پادگان این را نمی داند. لطفا چیزی نگو.
گفتم: پسر تو الان می توانستی زیر کولر دفتر پدرت سربازی کنی. چرا آمده ای اینجا؟مگر عقلت را از دست داده ای؟
او البته خندید و صحبت ما هم به دلیل تذکر فرمانده اش زود تمام شد؛ اما این ماجرا آنقدر مرا تحت تاثیر قرار داد که مدتها ذهنم را مشغول کرده بود و سرانجام فرصتی دست داد تا روزی که پدرش را دیدم ماجرا را برایش شرح دادم و گفتم: چرا برای پسرتان امریه فلان اداره یا اصلا دفتر خودتان را نگرفتید؟
او خندید و خاطره ای را از شهید آیت الله مدنی تعریف کرد که در فرصتی آن را هم خواهم نوشت، اما اجالتا منظورش را اینگونه بیان کرد. او گفت: من فرزندانم را با نان حلال بزرگ کرده ام و نگذاشته ام اسیر رانت خواران شوند. اما رانت دهندگان و زنجیرهای شیاطین همه جا گسترده شده اند. اگر فرزندان من هم نخواهند به سمت حرام رفته یا به اموال بیت المال دست درازی کنند همواره عده ای هستند که به خاطر شکم و سود خودشان به فرزندان افراد خاص نزدیک شده و آنها را با توجیه و سلام و صلوات فریب می دهند.
پسر من شاید رانت نخواهد اما وقتی به بانک یا اداره ای مراجعه کند و دیگران بدانند او پسر من است حتما برای خودشیرینی و نزدیک شدن به او، سفره رانت را در مقابلش پهن می کنند.
فکر می کنی برخی مدیر بانک ها یا فلان فرمانده پادگان وقتی بفهمد پسر من به او مراجعه کرده، برخوردش همانگونه است که با یک فرد عادی خواهد بود؟
شما اگر می خواهی از گناه و فساد در امان بمانی باید خودت را حفظ کنی نه اینکه دیگران را مقصر بدانی.
او خاطره ای از خادم امام (ره) را به گفته هایش اضافه کرد و گفت: حضرت امام (ره) خادمش را به دلیل اینکه نانوای محل، خارج از صف به او نان داده بود توبیخ کرد و از آن به بعد حتی نانوا هم می دانست نباید به نزدیکان امام رانت یا وعده ای بدهد حتی اگر حلال باشد
این خاطره سالهاست که با من آمده است و بعد از آن همیشه گفته ام یک طرف رانت خواری، رانت دهنده است.نمی شود کسی میلیاردها رانت بگیرد و کسی جاده اش را صاف نکرده باشد.
نمی شود وام بگیری و وثیقه کمتری بگذاری و ارزیاب و کارشناس مقصر اول نباشند.نمی شود میلیون ها تومان ارز بگیری و کسی راه شبهه قانونی آن را برایت باز نکرده باشد.اگر در لشکری خیانتی رخ داد و دشمن شبانه از درهای قلعه وارد شد، مقصر اول خائن بازکننده در قلعه است و بعد دشمنی که از آن وارد شده قوه قضائیه باید در گام اول برای برخورد با مفسدان، خائنین بیت المال که کلید خزانه را در دست دارند بازداشت و مجازات کند. آنوقت هیچ رانت خواری نمی تواند رانت بگیرد و از دروازه های اعتماد مردم عبور کند.
۲۴ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۴:۵۸
کد خبر: 659747
نظر شما